داستان فیلم در مورد «سالواتور گراناتا» مردی فقیر است

که به همراه همسر، و دختر و پسرش در کالابریای ایتالیا زندگی می کند...

او در کارگاه آهنگری پدرش به شغل آهنگری مشغول است ولی تصمیم میگیرد همراه

بقیه کسانی که آرزوهایی برای خودشان دارند برای کار در معدن عازم کشور بلزیک

شود چون شندیه است که آنجا کشوری ثروتمند است و دست مزد های بالایی دارد

پس تصمیم خودش را میگیرد و راهی سفر میشود تا بتواند بعد از سه سال کار در

معدن با پولی که بدست می آورد برای خود آهنگری مستقل داشته باشد

و برای خانواده اش زندگی بهتری را فراهم کند

بعد از گذشت یک سال از رفتن پدر خانواده

نامه ای را برای آنها میفرستد که آنها هم به بلژیک بروند

و همه اعضای خانواده خوشحال از اینکه زندگی بهتری در انتظار آنهاست به سوی

بلژیک حرکت میکنند

اما اوضاع اونجوری که فکر میکردن نبود و پدر در منطقه ای که به معدن تعلق دارد

همراه با سایر معدنچی ها زندگی میکند !!!

بعد از مدتی از زندگی در این کشور روکو پسر خانواده پی به فرهنگ کشور جدید و

اینکه با یک خارجی چگونه برخورد میشود و به چه چشمی به یک قریبه میگرند میبرد

از آنجا که او به موسیقی علاقه شدید دارد

از پدرش درخواست یک آکاردئون میکند

ولی پدرش از موسیقی خوشش نمی آید و حتی آکاردئون قدیمی خودش را نیز

فروخته بود

با اصرار فراوان روکو پدرش راضی میشود ولی از او قول میگیرد که تنها به عنوان

سرگرمی موسیقی را دنبال کند و روی درسش تمرکز کند

ولی علاقه روکو به موسیقی و همچنین استعداد او ماجرای زندگی او را تغییر میدهد

توجه : میتونستم تمام فیلم رو با جزئیاتش بنویسم ولی نخواستم لذت دیدنشو ازتون بگیرم . حتما ببینیدش !!!

زندگیتون سرشار از امید

اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم